جستجو
کد : DK-198201     

هامد


گیاه خشک .
  • جای بی گیاه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
  • سیاه گشته متغیر. البالی المسودُ المتغیر من ثمر و شجر و غیرهما. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
  • ثوب هامد; جامه ای که در صورت ظاهر بی عیب باشد، ولی چون دست بر وی زنند از بسیاری کهنگی از هم پاشیده شود. (ناظم الاطباء) (المنجد).
  • الرماد الهامد; البالی المتلبد بعضه علی بعض . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه ). ج ، هوامد.