جستجو
کد : DK-197646     

نیوشه


گوش بازی کردن . (لغت فرس اسدی ). گوش فراداشتن . (صحاح الفرس ) (نسخه ای از لغت فرس ). گوش فراداشتن سخن نهانی را. (اوبهی ). نیوش . گوش دادن سخن باشد. (نسخه ای از لغت فرس اسدی ). نیوشه آن باشد که چون دو کس با هم سخن کنند شخصی دیگر از پس دیوار یا پرده گوش فرادارد تا آن سخنان شنیده به آنکه نباید بگوید برساند و فتنه انگیزد و آن را به عربی استراق سمع گویند. (انجمن آرا) (از جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ). در نسخه سروری به معنی مطلق گوش داشتن به حدیثی خواه برای فتنه انگیزی خواه برای مصلحت . (از رشیدی ).
-نیوشه کردن ; گوش فراداشتن شنیدن را. (یادداشت مولف ): به بام برشدم و روی بدان جانب آوردم و نیوشه کردم هیچ آواز نشنیدم که بر گذشتن اودلیل باشد. (چهار مقاله ).
  • مجازاً، تمایل . میل . (یادداشت مولف ). ترقب . ترصد. مراقبت . (فرهنگفارسی معین ). رجوع به معنی بعدی شود:
    همه نیوشه خواجه به نیکی و صلح است
    همه نیوشه نادان به فتنه و غوغاست .

    رودکی .