جستجو
کد : DK-197584     

نیم کشته


نیم کشت . نیم بسمل . مجروح محتضری که رمقی و نیم جانی دارد: لشکر چون پادشاه را نیم کشته دیدند همه راه هزیمت گرفتند. (اسکندرنامه خطی ).
به آب تیغ اجل تشنه است مرغ دلم
که نیم کشته به خون چند بار برگردد.

سعدی .