ترجمه «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یاچند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر»
، «مات »
ظاهراً از «ماتا»
، حالت فاعلی از «ماتر»
، اوستا، «ماتر»
، ارمنی دخیل ، «متک »
(ماده ). هندی باستان ، «ماتر»
، ارمنی ، «مئیر»
، کردی ، «ماک »
، مادک
(مادر)، «مادک »
(گاومیش ماده )، افغانی ، «مور»
، استی ، «ماده »
«مده »
، «ماد»
، «مد»
، بلوچی ، «مات »
، «ماث »
، «ماس »
(مادر)، دخیل ، «مادگ»
، «ماذغ »
(مونث )، شغنی ، «ماد»
، منجی ، «مایا»
، گیلکی «مار»
. زنی که یک یا چند بچه زائیده . والده . اُم . (حاشیه برهان چ معین ):
به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر.
فردوسی .