جستجو
کد : DK-168357     

مادر


ترجمه «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یاچند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر» ، «مات » ظاهراً از «ماتا» ، حالت فاعلی از «ماتر» ، اوستا، «ماتر» ، ارمنی دخیل ، «متک » (ماده ). هندی باستان ، «ماتر» ، ارمنی ، «مئیر» ، کردی ، «ماک » ، مادک (مادر)، «مادک » (گاومیش ماده )، افغانی ، «مور» ، استی ، «ماده » «مده » ، «ماد» ، «مد» ، بلوچی ، «مات » ، «ماث » ، «ماس » (مادر)، دخیل ، «مادگ» ، «ماذغ » (مونث )، شغنی ، «ماد» ، منجی ، «مایا» ، گیلکی «مار» . زنی که یک یا چند بچه زائیده . والده . اُم . (حاشیه برهان چ معین ):
به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر.

فردوسی .