جستجو
کد : DK-168261     

ماجرا


مرکب است از ما و جری صیغه ماضی ; فارسیان بمعنی سرگذشت و قصه و واقعه آرند. (آنندراج ). سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد. واقعه و حادثه و عارضه و کیفیت و صورت حال و عرض حال . قصه . (ناظم الاطباء). آنچه گذشته باشد وسرگذشت و احوال زمانه گذشته . (غیاث ). رویداد. ماوقع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قصه و ماجرای حال ایشان دراز است . (فارسنامه ابن البلخی ص 100). و در این وقت که این ماجرا رفت بهرام بیست ساله بود. (فارسنامه ابن البلخی ص 78). دزدان به شنودن آن ماجرا و به آموختن افسون شاد شدند. (کلیله و دمنه ).
پار من از جمع حاج بر لب دجله
خواستم انصاف ماجرای صفاهان .

خاقانی .