جستجو
کد : DK-165865     

لشکری


منسوب به لشکر.
  • سپاهی . مرد سپاهی . (غیاث ). مقابل کشوری . مقابل شهری . جندی . یک تن از افراد سپاه . عسکر. مرد جنگ. یکی از افراد لشکر. ج ، لشکریان: و مردمان وی [دیلمان خاصه ] همه لشکریانند یا برزیگر. (حدودالعالم ). مردمان این ناحیت جز لشکری و برزیگر نباشند. (حدود العالم ).
    گزین کرد هشتاد تن نوذری
    همه گرزدار و همه لشکری .

    فردوسی .