جستجو
کد : DK-164176     

لازم


نعت فاعلی از لزوم . واجب . (زمخشری ). فی الاستعمال به معنی الواجب . (تعریفات ). ناگزیر. دربایست . بایا. بایسته . ضرور. کردنی . فریضه . این کلمه با افعال آمدن ، بودن ، داشتن ، شدن ، شمردن ، کردن ، گردانیدن ، گردیدن و گرفتن صرف شود. ج ، لوازم:
پیش آی و کنون آی خردمند و سخن گوی
چون حجت لازم شود از حجت مخریش .

خسروی .