جستجو
کد : DK-151427     

قیراط


و آن را قِرّاط نیز گویند. وزن آن برحسب شهرها و نقاط مختلف فرق میکند. در مکه ربع سدس دینار است و در عراق نصف عشر دینار. (نقود العربیه از قاموس ص 28). ج ، قراریط. (نقودالعربیه ). وزن قیراط نزد گوهرفروشان نیم دانق است یعنی یک چهارم حبه یا بیست ودو سانتی گرم و این کلمه تعریب noitareK یونانی است که فرنگی ها آن را از ما اقتباس کرده و گویند taraC و قیراط در زمان ما (مولف النقود)جز برای سنجش الماس و در و دیگر سنگهای گرانبها بکار نرود. (النقود العربیه ص 28). نیم دانگ که چهار جومیانه باشد. (آنندراج از منتخب ). و از الفاظ الادویه و معصومی و کتاب حکیم محمد شریف خان شاه جهان آبادی به ثبوت میرسد که قیراط نیم دانگ است که چهار جو میانه باشد و در شرح وقایه پنج جو و این هم به اندک زیادتی قریب بدانست و در کنزالفقه و قنیه یک جو و در کشف نوشته که قیراط یک حبه و چهار خمس حبه است و حبه یک جو باشد و گفته اند سه جو و نیم و در منتخب است که صاحب قاموس نوشته که قیراط در هر شهر مختلف باشد در وزن و مختار اکثر قول منتخب است که قیراط نیم دانگ است . (آنندراج ). ابن بیطار در ذیل کلمه شبرم گوید: مثقال هیجده قیراط است . و در فرهنگ فارسی معین آمده : قیراط واحد وزن و آن مقدار چهار جو و چهار حبه است . (از رساله مقداریه ).
  • واحد وزن معادل یک بیست و یکم مثقال و آن مساوی سه جو و سه حصه از بنت حصه یک جو است ، معادل با 205/0 گرم .
  • واحدی برای سنجش الماس در عصر حاضر و آن معادل است با 2/0 گرم تقریباً. (فرهنگ فارسی معین ):
    بقنطار زر بخش کردن ز گنج
    نباشد چو قیراطی از دسترنج .

    سعدی .