جستجو
کد : DK-151422     

قید


اندازه کردن . (منتهی الارب ). گویند: قید الشی (مجهولاً); ای قُیِّدَ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
  • در تداول فارسی زبانان ، مقید کردن در زندان .
  • حبس .زندانی گشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
  • (اِ) منگنه . پرس . (یادداشت مولف ). بند. (منتهی الارب ). ج ، اقیاد، قیود. (منتهی الارب ) (آنندراج ):
    چنان در قید مهرت پای بندم
    که گویی آهوی سر در کمندم .

    سعدی .