جستجو
کد : DK-145360     

قارص


شیر زبان گز.
  • شیر ترش که بر آن شیرهای دیگر دوشند چندانکه ترشی آن زائل گردد: عدا القارص فحزر; ای جاوز الی اَن حمض ; بجائی گویند که کار از حد درگذرد. (منتهی الارب ). رجوع به دزی : «قرس » و «قرص » شود.
  • (ص ) گزنده .
  • (اِ) کرمکی است شبیه به پشه . (منتهی الارب ).