نعت فاعلی از فَرق و فرقان . آنکه میان حق و باطل فرق گذارد. (از اقرب الموارد). جداکننده . ممیز. تانیث آن فارقة. ج ، فارقات ، فوارق.
ماده شتری که از درد زایمان به خود پیچد. ج ، فوارق، فُرًّق، فُرُق. (از اقرب الموارد). ماده خری که از درد زایمان به خود پیچد. (آنندراج ). پاره ابری که از ابرها جدا افتد. (از اقرب الموارد).
-قیاس مع الفارق ; قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بلا مناسبت و اشتراک میان هر دو. (آنندراج ). رجوع به قیاس شود.