جستجو
کد : DK-140110     

فائق


برگزیده و بهترین از هر چیزی . (منتهی الارب ):عصاره نایی بقدرتش شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته . (گلستان ).
  • شکافنده . (آنندراج ).
  • (اِ) پیوند سر با گردن . (منتهی الارب ).
  • (ص ) مسلط. چیره: زن که فائق بود بر شوهر بمعنی شوهر است . (جامی ).