جستجو
کد : DK-139919     

غیژیدن


(از: غیژ + یدن ، پسوند مصدری ) بمعنی خیزیدن است . (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی خیزیدن است یعنی لغزیدن و به چهار دست و پا و زانو نشسته براه رفتن طفلان و مردمان شل . (برهان قاطع) (آنندراج ). برابر با خیزیدن است و با خزیدن مقایسه شود. (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). امر آن غیژ می آید. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ذیل غیژ). همان غژیدن یعنی راه رفتن طفل به زانو و سرین است ، و غیژ امر بدین معنی است . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نشسته بزور دست و سینه رفتن است ، چنانکه اطفال بی دست و پایان روند. (غیاث اللغات ). بر شکم رفتن همچون خزندگان و زواحف . کون سُرَه کردن ، چنانکه طفل شیرخوار. کون سره . زِحاف . رفتن بسان مار: مخیطالحیة; جای غیژیدن مار. (منتهی الارب ):
باد بر تخت سلیمان رفت کژ
پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ.

مولوی (مثنوی ).