کم شدن آب . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). کم گردیدن آب وبه زمین فروخوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).کم شدن آب . (غیاث اللغات ). فروخوردن آب زمین را. (صراح اللغة). فروخورده شدن آب از زمین . فرونشستن آب .
بمعنی جزر (در دریا) در حدیث نبوی : سئل رسول اللّه (ص ) عن ذلک (عن الجزر و المدّ) فقال : ملک علی قاموس البحر اذا وضع رجله فیه فاض و اذا رفعها غاض . کم شدن بهای آخریان (کالا). (تاج المصادر بیهقی ). کم شدن بهای متاع . کم کردن بهای متاع . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). کم کردن آب . (ترجمان القرآن علامه جرجانی تهذیب عادل ) (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). کم کردن آب را و به زمین فروخورانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) به زمین فروخورانیدن آب .(صراح اللغة): و غیض الماء و قضی الامر (قرآن 11/44); یعنی آب زمین در زمین فروبردند و کار برگزاردند. (تفسیر کشف الاسرار ج 4 ص 384). جریان دادن آب را بسوی مدخل و ایستادنگاه آب . (از اقرب الموارد) بچه ای که کمتر از نه ماه در رحم مادر بماند. (از ناظم الاطباء). قوله تعالی: ما تغیض الارحام (قرآن 13/8); یعنی آنچه از نه ماه کمتر باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یقال : غاض َ الکِرام ُ و فاض اللئام ; یعنی کریمان کم شدند و مردم پست بسیار. طغرائی گوید:
غاض الوفاء و فاض الغدر و انفرجت
مساحة الخلف بین القول و العمل .
(از منتهی الارب ).