جستجو
کد : DK-139933     

غیرت


رشک .(فرهنگ اسدی ). حسد. رشک بردن ، با لفظ عربی استعمال میشود، و مردانه و سرشار از صفات آن است . (از آنندراج ). رجوع به غَیرَة و رشک شود: چون اسماعیل بیامد (متولد شد) و نور بیاورد، ساره غمناک گشت و بگریست از غیرت ، و گفت : یا ابراهیم چه بود که از همه زنان من بی فرزند ماندم . (تاریخ سیستان ). هاجر حلقه زرین بر گوش کرد زیباتر شد، ساره را غیرت زیادتر شد. (قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص 50). آن شب ابراهیم باهاجر نزدیکی نمود، غیرت عظیم بر ساره مستولی شد. (قصص الانبیاء ایضاً ص 50). فروغ خشم آتش غیرت در مغز وی [ دمنه ] بپراکند. (کلیله و دمنه ). از رشک او [ مرغزار ] رضوان انگشت غیرت گزیده بود. (کلیله و دمنه ).
ایا حسود تو از جاه تو به غیرت و رشک
ز رشک توسرانگشت خود گزیده بگاز.

سوزنی .