جستجو
کد : DK-139949     

غیداق


جوان نازک و ناعم و نیکوپیکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوان غیربالغ یا نرم و نازک و نیکواندام . غَیدَق. غَیدَقان . (از اقرب الموارد).
  • بهترین جوانی و مرد جوانمرد. (منتهی الارب ). کریم و بخشنده و خوشخو، و آنکه بسیار عطیه دهد. (از اقرب الموارد). فراخ کار و در نعمت برآمده . (مهذب الاسماء).
  • عام غیداق; سال فراخ . سالی که در آن نعمت فراوان باشد. و همچنین است سنة غیداق (بدون تاء تانیث )، و نیز غیث غیداق; یعنی باران پرآب ، و ماء غیداق; یعنی آب فراوان . (از اقرب الموارد).
  • سوسمار. (مهذب الاسماء). سوسمار نازک فربه ، یا سوسمار بزرگسال درشت . (از اقرب الموارد).
  • بچه سوسمار. (منتهی الارب ). بقولی بچه سوسمار است . (از اقرب الموارد).
  • اسب درازقامت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).