جستجو
کد : DK-139796     

غیبت کردن


غایب شدن . ناپدید شدن . حاضر نشدن . رجوع به غَیبَت شود.
  • بد گفتن در پشت سر کسی . بدی و عیب کسی را در غیاب او گفتن . بدگویی کردن از کسی در غیاب وی . از پس مردم بد گفتن . (ترجمان القرآن علامه جرجانی تهذیب عادل ). زشت یاد. (فرهنگ اسدی ). غیبَة. غَیبَة. اغتیاب . (ترجمان القرآن علامه جرجانی تهذیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). اِشخاص . اِسقاء. (تاج المصادر بیهقی ). اِفراش . (منتهی الارب ). رجوع به غیبَة، غَیبَة و مجموعه مترادفات ص 258 شود: و غوغا و عامه در سخن و غیبت کردن او [ عثمان ] آمدند. (مجمل التواریخ و القصص ). که مرا دشمن میدارد و که مرا غیبت میکند و که بمن بد میگوید؟ (تذکرة الاولیاء عطار).
    مکن پیش دیوار غیبت بسی
    بود کز پسش گوش دارد کسی .

    سعدی (بوستان ).