جستجو
کد : DK-139737     

غوطه ور شدن


غوطه خوردن . به آب فروشدن . فرورفتن در آب . سر به آب فروبردن . غوطه زدن . ناغوش خوردن:
در آن کو به خون غوطه ور شدنگاه
ز خون همچو خون بسته گردید راه .

میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).