برنشستی همچون پالان بختی یا پالان شتر که بروی هودج بندند. یا پالان خُرد که قَتَب و احنائش یکی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُبُط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هو من مراکب النساء یقتب بشجار و یکون للحرائر دون الاماء. (معجم البلدان ).
آب روی از زمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مسیل آبی که در بلندی جاری شود. (اقرب الموارد). زمین پست . زمین فراخ هموار بلنداطراف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جیوه . سیماب . (برهان قاطع ذیل مدخل آبک ). رجوع به سیماب شود. (ص ) یاقوت در معجم البلدان چنین استنباط کرده است که : غَبیطکانه فعیل است از غبطه ، به معنی حسن الحال ، و یا از غبط که معنی آن نزدیک به معنی حسد است . (معجم البلدان ). خون تازه . (مقدمةالادب زمخشری ص 47).