جستجو
کد : DK-137493     

غبغب


گوشت برجسته که بر زیر زنخ و زیر گلوی مردم فربه پدید آید. گوشت پاره فروهشته زیرحنک مردم . (منتهی الارب ). آن پوست که آویخته بود زیرگلو. (دهار). گوشت آویخته زیر ذقن و آن مردم پرگوشت را از لوازم خوب صورتی است . (غیاث ). گوشت آویخته زیرزنخ که آن را طوق گلو گویند. (آنندراج ):
خم اندر خم و مار بر مار برد
بر آن غبغبش تار بر تار برد.

فردوسی .