رشک نمودن وآرزو بردن به حال کسی بی آن که زوال آن خواهد از وی . غبطه غبطاً و غبطة و منه فی الدعاء: «اللهم غبطاً لاهبطاً»; ای نسالک الغبطة و نعوذ بک ان نهبط عن حالنا او منزلةً بغبط علیها.
دست بر دنب و تهیگاه گوسپند نهادن تا بداند که فربه است یا لاغر. دست بر پشت زدن که پیه دارد یا نی . (منتهی الارب ). راضی بودن . (دزی ج 2 ص 200). تحریک احساسات و تمایلات کسی . (دزی ایضاً). لذت بردن از. (دزی ایضاً). (اِ) دسته کشت دروده . ج ، غبوط. (منتهی الارب ).