شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاریکی آخر شب . (منتهی الارب ) (دهار).
بقیه شب . ج ، غبشة. اَغباش . (منتهی الارب ). (مص ) به تاریکی آخر رسیدن شب ، غبش غبشاً. (منتهی الارب ). خیره کردن چشم . حیران کردن . (دزی ج 2 ص 200). تار کردن . تاریک کردن . تیره کردن . (دزی ایضاً). دوران خود را تیره و تار کردن . چهره خود را تیره کردن . (دزی ایضاً). خیره ماندن . حیران بودن . (دزی ایضاً).