جستجو
کد : DK-137454     

غباره


غبار. چوبی باشد که بدان خر و گاو رانند و چوبدستی را نیز گفته اند و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است . (برهان ).و در موید بالفتح و بالضم هر دو آمده . (آنندراج ). چوبی که بدان گاو رانند. (انجمن آرای ناصری ). در نسخه میرزا چوبی باشد که گاو بدان رانند. (سروری ). و رجوع به شعوری ج 2 ص 185 شود. مولف گوید: نقل فرهنگ سروری و شعوری از فرهنگ میرزا ابراهیم با راء مهمله غلط است و غبازه با زاء معجمه صحیح است چه صورت دیگراین کلمه گوازه و جواز و جوازه است . صاحب فرهنگ اسدی گوید: غبازه و گوازه چوب کاروان باشد. منجیک گفت : پردل [ کذا ] چون تاول است و تاول هرگز نرم نگردد مگر بسخت غبازه - انتهی . و دلیل دیگر که تایید این معنی میکند این است که صاحب فرهنگ اسدی چون در ترتیب لغت خود تنها نظر به آخر کلمات دارد رسمش این است که غالباً قصیده شاعر را میگیرد و قافیه های مشکل آن را یک یک شرح میدهد; در اینجا هم (این ) معامله شده است . کلمه قبل از غبازه ملازه است و مطلع همین قصیده را شاهد می آورد:
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست دل و حجره حجره گردملازه (کذا).

منجیک .