جستجو
کد : DK-137413     

غبار


گرد. (منتهی الارب ). رَنْد. (لغت محلی شوشتر). تم . مولف آنندراج آرد: بمعنی گرد، و مهتاب از تشبیهات اوست و با لفظ ریختن و زدن و نشستن و خواستن و گرفتن و افشاندن و رفتن و شستن و زدودن و ستردن و داشتن و برباد دادن و بلند شدن و شکستن مستعمل و پسین استعاره به کنایه است چرا که غبار چیزی نیست که توان آن را شکست :
عشق حیرانم غبارم را کجا خواهد شکست
یک قلم پروازم و در چنگل بازم هنوز.

بیدل .