آب خوردن یا جرعه جرعه خوردن آن یا پی درپی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد).
به دهان خوردن آب از جوی . (منتهی الارب ). آواز کردن دلو وقت آب گرفتن در چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).دراز و انبوه شدن گیاه . (منتهی الارب ).بالا رفتن و بسیار شدن موج دریا. (از اقرب الموارد).پرتو خورشید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). (اِ) اسم است سرما را. (از اقرب الموارد).