مرگامرگی . ج ، طواعین . (منتهی الارب ). شآمت و مرگ عام . (لطایف ).
وبا. (دهار). داءالشوکة که مرضی است الیافی عام و کشنده . دبل . زقمة. (منتهی الارب ). مجازاً شعرا آن را به معنی تلخ و طاعون وطاعونی را به معنی تلخی به کار برده اند:
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی .
ناصرخسرو.