جستجو
کد : DK-126803     

ضرورت


ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ): اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس . (گلستان ). درویشی را ضرورتی پیش آمد گلیم یاری بدزدید. (گلستان ).
  • (اِمص ) بیچارگی .
  • درماندگی . (دهار):
    داد من امروز ده که روز ضرورت
    یار نباشد که دست یار نگیرد.

    اوحدی .