تیزکننده شمشیر و زداینده آن ج ، صیاقل ، صیاقله . (منتهی الارب ). زداینده آینه و تیغ و جز آن و تیزکننده . (غیاث اللغات ). آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). آینه زدا. (دهار). روش گر.مهره زن . آینه افروز. موره زن . رجوع به نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 6-7 شود.
(اِ) مجازاً آلت زدودن . (غیاث اللغات ):
نور هگرز اندر آینه نفزاید
تا تو ز صیقل بر آینه نفزائی .
ناصرخسرو.