مرد محتال و چاره گر و تصرف کننده در کارها. چاره گر. حیله گر. رجوع به صیرف شود.
سیم سره کننده . ج ، صیارفه ، صیاریف . (منتهی الارب ). صراف . (غیاث اللغات ) (دهار):
هر کسی و کار خویش و هر دلی و یار خویش
صیرفی بهتر شناسد قیمت دینار خویش .
ابوعبداللّه خفیف .