جستجو
کد : DK-125239     

صفرا شکستن


اندک مایه طعام خوردن تا طعامی دیگر رسد. نَهاری . رجوع به لغت فرس اسدی و لغت نامه حاضر ذیل لغت نهاری شود. صبحانه یا زیر قلیانی خوردن .
  • رفتن صفرا. زائل شدن صفرا:
    تا به کی سودا پزد تا چند خون دل خورد
    تلخ کامی کو به یک لیموش صفرا بشکند.

    باقرکاشی (از آنندراج ).