جستجو
کد : DK-123872     

صاعد


نعت فاعلی از صعود. بالابرآینده . (منتهی الارب ). از پستی بسوی بلندی رونده . (غیاث اللغات ). بالارونده . بَرشونده . مقابل هابط، بزیرشونده ، فروشونده .
  • قولهم : بلغ کذا فصاعداً; یعنی فوق آن . (منتهی الارب ).
  • اصطلاحی ریاضی است . رجوع به ارثماطیقی شود.
  • (اصطلاح نجوم ) معنی صاعد برآینده بود و معنی هابط فرورونده و ستاره به شمال برآینده بود، تا عرض او به شمال همی افزاید. چون به غایت رسد و دست به کاستن کند به شمال فرورونده بود،تا آنگاه که از عقده بگذرد و به نیمه جنوبی افتد از مایل ، تا عرض او به جنوب همی افزاید، فرورونده بودبه جنوب ، تا به غایت رسد و آغازد کاستن ، برآینده شود به جنوب و گونه دیگر از برآمدن و فروشدن قیاس او به زمین است و این چنان است که کوکب را به نطاق نخستین و دوم هابط خوانند و بر سیوم و چهارم صاعد و گروهی هابط آن را خوانند که به نطاق دوم و سوم باشد و صاعد آن را که به نخستین و چهارم باشد. و قیاس این بودبه بعد اوسط. گونه دیگر نیز چنان است که کوکب را از اول جدی تا آخر جوزا صاعد خوانند و از اول سرطان تا آخر قوس هابط خوانند. و گونه دیگری نیز چنان است که کوکب میان فلک نصف النهار و میان فلک نصف اللیل ، سوی مشرق صاعد بود و سوی مغرب هابط. (التفهیم ص 144).