جستجو
کد : DK-123883     

صادقی کتابدار


نام او صادق و از ایل افشار است . وی تذکره ای در احوال معاصرین خویش به ترکی نوشته است و چون در خط و نقاشی مهارتی داشت در «کتابخانه دیوانی » ملازم بود. (آتشکده آذر). تذکره وی به مجمع الخواص موسوم است و آقای دکتر خیام پور معلم دانشگاه تبریز آن را به فارسی ترجمه کرده و با اصل ترکی بسال 1327 ه' . ش .در یک جلد بطبع رسانیده است . مترجم درباره مولف آرد که : مولف کتاب «دانشمندان آذربایجان » گوید: صادقی افشار، صادقبیگ از اعاظم ایل خدابنده لو و از رجال دوره شاه عباس کبیر است . این ایل در آغاز ظهور شاه اسماعیل اول به میل خویش از دیار شام به ایران آمد ودر عراق و آذربایجان سکونت جست . صادقی بسال 940 ه' . ق. در تبریز در محله ورجو (ویجویه ) تولد یافت و بیست ساله بود که پدر وی به قتل رسید و صادقی مدتی را با امیرخان موصلوی (؟ ) و بدرخان و اسکندرخان افشار بسر برد، و در عهد شاه اسماعیل ثانی به کتابخانه دولتی درآمد، و از طرف شاه عباس کبیر به منصب کتابداری سرفراز گردید. صادقی در نظم و نثر پارسی و ترکی شاعر و منشی بود و در هر دو زبان سلیس و روان مینوشت . و از آغاز عمر به صنایع نقاشی و طراحی رغبت داشت و نقاشی را نزد استاد معروف مظفرعلی نقاش (خواهرزاده بهزاد) پسر مولانا حیدرعلی فراگرفت و از نقاشان بی نظیر عصر خود گردید. نقاشیهای او معروف است . میرزا طاهر نصرآبادی از ملا غروری شاعر آرد که : من قصیده ای در مدح صادقی گفتم و در قهوه خانه ای بر وی خواندم ، هنوز قصیده به آخر نرسیده بود که مسوده آن را از من گرفت و گفت بیش از این تاب شنیدن ندارم ، سپس برخاسته لحظه ای بعد بیامد و پنج تومان به دستاری بسته با دو صفحه کاغذ که خود از سیاه قلم طرحی کرده بود به من داد و گفت تجار هر صفحه کار مرا به سه تومان می خرند که به هندوستان برند، مبادا ارزان بفروشی ، و عذر بسیار خواست و برفت . در یک مجموعه از مجامیع کتابخانه مدرسه شرقی لنین گراد تصویری از صادقی موجود است ، و در زیر آن این عبارت نوشته شده : «شبیه مرحوم مغفور تیمورخان ترکمان ، در سنه 102 (؟ ) [بایستی هزار و دو یا هزارو بیست باشد] مرحوم صادقی بیگ افشار ساخته بود. بنده کمینه معین مصوّر در سنه 1095 به اتمام رسانید».
مولانا رساله منظومی در نقاشی و رنگآمیزی و اسباب و آلات و ادوات آن فن دارد.وی بسال 1010 ه' . ق. در اصفهان تالیفات خود را چنین شمرده و در مقدمه شرح حالی از خود نوشته است : 1 -زبدةالکلام ، قصایدی است که در نعت و منقبت و مدح سروده است . 2 - مثنوی «فتح نامه عباس نامدار» در بحر شاهنامه (متقارب ) که حسب الامر پادشاه زمان گفته است . 3 - مقالات و حکایاتی منظوم به وزن مخزن نظامی و بوستان سعدی که «شرح حال » نام دارد. 4 - مثنوی «سعد و سعید» در بحر خسرو و شیرین . 5 - دیوان غزلیات پارسی و ترکی به ترتیب حروف تهجی . 6 - تذکره شعرا موسوم به «مجمعالخواص » که به زبان ترکی به نهج «مجالس النفائس » نوائی تالیف شده و مشتمل بر تراجم چهارصد و هشتاد نفر سخنورانی است که از ابتدای عهد شاه اسماعیل صفوی تا دوره شاه عباس کبیر به عرصه ظهور رسیده اند. 7 - منظومه قانون الصور نقاشی است در بحر خسرو و شیرین . 8 - مجموعه منشآت و مکاتبات فارسی و ترکی . 9 - تذکره شعرا مشتمل بر رباعیات معمائی که به اسامی شعراء متقدمین و متاخرین و معاصرین به نظم آمده . 10 - حظیات که مماثل رساله لذات معین استرآبادی است و در کتاب دانشمندان آذربایجان نقل شده اسکندربیک ترکمان صاحب «تاریخ عالم آرای عباسی » نیز که خود معاصر با مولف بوده درباره او گوید: صادقی بیک افشار مرد رنگین (؟ ) صاحب طبع بود و صادقی تخلص میکرد. در آغاز جوانی ذوق نقاشی یافت و ملازمت شبانه روزی استاد مظفرعلی گزید... و در شاگردی او به مرتبه کمال رسید. مدتی از غرور نفس و سرکشی طبیعت که در کار نقاشی رواجی نبود و زمانه برحسب آرزویش نمیگشت ترک آن کار کرد و از لباس ظاهرپرستی عریان و با زمره قلندران به سیاحت پرداخت . امیرخان موصلوی که حاکم همدان بود از حال وی خبر یافته و لباس قلندری از وی درآورد و او را ملازم خویش ساخت . وی به مقتضای خوی ترکی و شیوه قزلباشی ، دعوی جلادت و شجاعت میکرد و در زمان نواب سکندرشان ملازمت بدرخان و اسکندرخان افشار گزید و در معرکه ترکمانان استرآباد جلادتهای متهوّرانه از او به ظهور پیوست ، اما هیچ وقت از نقش نقاشی غافل نبود. در آخر ترقی عظیم کرد و مصوری بی بدل و نازک قلم و نقاش و طراحی بی مانند شد... قصاید و غزلیات و مثنویهای مرغوب دارد... در زمان اسماعیل میرزا از اصحاب کتابخانه بود، امادر زمان شاه جنت مکان منصب جلیل القدر کتابداری یافت و مورد شفقت و منظور تربیت گردید، ولی بغایت بدمزاج و غیور و تنگحوصله بود، خوی زشت و بدمزاجی هرگز او را از اغراض نفسانی آسوده نمی گذاشت ، همیشه با یاران وابنای جنس به مقتضای طبع [ سرکش ] عمل میکرد و بدسلوکی را از حد اعتدال میگذرانید. بدین جهت از بساط قرب و منزلت دور و از خدمت مرجوع مهجور ماند، اما تا آخر ایام حیات تغییری در منصب او نشد و مواجب کتابداری را از مبداء اعلی میگرفت . (تاریخ عالم آرای عباسی ج 1 صص 127-128).