جستجو
کد : DK-123765     

صاحب علی آبادی


محمدتقی بن میرزا محمد زکی مازندرانی . وی در زمره رجال دربار فتحعلی شاه بود. در قصائد و غزلیات ، صاحب و صاحب دیوان تخلص میکرد. در آغاز جوانی ده سال وزارت عبداللّه میرزا حاکم خمسه و سهرورد و سجاس را داشت و بسال 1234 ه' .ق. به طهران احضارشد و پادشاه وی را مقام منشی الممالک داد. دیوان او در حدود 5500 بیت است . وی بسال 1256 ه' .ق. درگذشت . (فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار ج 2 صص 624 - 625).
صاحب مجمعالفصحا گوید: در سفری که با فتحعلی شاه به فارس کرد، کوششی داشت که مولف را همراه خویش به طهران آورد ولی بواسطه بعضی موانع مقدور نشد. آنجناب در خوبی اخلاق و نیکوئی صفات مستغنی از توصیف است و در نثر و نظم کمال قدرت را دارا بود و در فن قصیده سرائی بر پایه استادان سلف رفته است . (از مجمعالفصحا ج 2 ص 298). از اشعار اوست :
نفس اژدهاست در تو و افسونگر است عقل
ز افسون عقل چاره این اژدها طلب
تا کی به حجله تنت آرایی این عروس
این زال شوی کش را روزی عزا طلب
ما خود فتاده ایم به ما رستمی مکن
با دیو نفس اگر بتوانی غزا طلب
بیگانه را ندادند اسرار محرمان
پیغام آشنا را از آشنا طلب .
و نیز او راست :
دیدم چو جهان را به شب و روز و مه و سال
از ماه هلالی شدم از سال یکی نال
هر شام همی گوید چون ماه همی کاه
هر روزهمی گوید چون نال همی نال
باز هوسم را پر و بالی بُد و اکنون
شد ریخته پر از وی و آویخته شد بال
آمال همه آنکه جهان خواهم خوردن
خورده ست جهانم همه با آنهمه آمال
گویند به بیهوده ستایی گُرُهی را
کایشان نه رجالند بل از زمره دجال
من نیک بدیدستم و نیکوش ستودم
نه در هوس جاهم و نی در طلب مال
الحمد خدا را که به تایید الهی
بودم ز پدر تا به پدر منعم بذال .
هم از اوست :
به اقبال دارای یزدان پرست
به نظم و به نثر آمدم چیردست
چنین ساحری شیخ شیراز کرد
که با نظم خوش نثر انباز کرد
به دوران صاحب قران آن منم
که گویم در این هردو فن یک فنم .