جستجو
کد : DK-98318     

ذیوجانس


الکلابی . دیوجانس کلبی فیلسوف یونانی مولد وی به سینپ در سال 413 و وفات به 323 ق.م . وی غنا و مصطلحات و مقررات جماعات بشری را بچیزی نمی شمرد. و بهمه فصول پای برهنه میرفت و در آستان هیاکل و بتکده ها زیر دلق مندرس و منحصر خود می خفت و خانه او خمی چوبین بود که در همه یونان مشهور ومعروف بود. اسکندر آنگاه که از قورنطس میگذشت بدیدار وی رفت و از وی پرسید چه خواهی ; گفت آنکه حائل آفتاب من نشوی . روزی طفلی را دید که با کف دست آب از چشمه برمی گرفت و می آشامید گفت این کودک مرا آگاه کرد که هنوز بار فضولی با خود می برم و قدحی را که تا آنگاه آب در آن می کرد خرد بشکست . روزی در جواب یکی از مشاغبین بطریقه اِله که بر انکار حرکت استدلال می کرد بر پای خواست و رفتن گرفت و در آن وقت که افلاطون در تعریف انسان گفت حیوانی دوپا و فاقد پر است ، او خروسی آورید کرده در حوزه درس افکند و گفت این است انسان افلاطون . و بمردم عصر بدان حدّ بچشم حقارت می دید که روزی بدانگاه که آفتاب در وسط السماء بود وی را دیدند در کوچه های اطینه چراغی در دست می گشت پرسیدند ترا به نیمروز چراغ بچه کار است گفت یک تن آدمی می جویم .
و شعرای ما گاه خم نشینی را به افلاطون نسبت کرده اند و ذیوجانس را به افلاطون مشتبه ساخته اند:
جز فلاطون خم نشین شراب
سر حکمت بما که گوید باز.

حافظ.