جستجو
کد : DK-96743     

ذافنبداس


(معرب ، اِ) داود انطاکی در تذکره گوید: آن را به مغرب مازریون گویند و هم مازره نامند. و آن گیاهی است با برگهای پهن و گلی سپید و حبی خردتر از حب غار و ساق آن گوئی چیزی است میانه زیتون و غار (یعنی شباهت به این هر دو دارد) وپوستی سخت و سیاه بر روی شاخهای طری و لطیف الملمس کشیده با طعمی حادّ و زبان گز و در لبنان و بلاد مغرب بسیار روید و گاه چیدن و باز کردن (قطف ) ثمر آن بماه حزیران بود. و آن گرم و خشک است در آخر درجه سیم . ومحلل و مقطع و مخرج کیموسات لزجه و مفتح سده هاست . وآن را چون از خارج استعمال کنند مسقط خشک ریشه های لزجه و ثآلیل باشد و آثار را از قبیل خالها و خجک ها بزداید و بیشتر طبیبان از استعمال داخلی آن پرهیز کنند، چه آن داروئی محرق و مقطع است و مصلح آن نشاسته و کتیرا باشد و شربت آن تا سه قیراط و بدل آن دو برابرآن مازریون است - انتهی . و صاحب برهان قاطع این نام را ذاقنوبداس بکسر قاف و نون بواو رسیده و کسر بای ابجد و دال بی نقطه به الف کشیده و بسین مهمله زده ضبط کرده است و گوید لغتی است یونانی یعنی مانند غار و آن داروئی است و گویند نوعی از مازریون است و برگ آن پهن میباشد. رجوع به ذافنی ویداس و ذافنوبداس شود.