جستجو
کد : DK-86260     

خیلخانه


خاندان . دودمان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء): سلطان ... را که مستوفی بودهم در آن کوشک بفرمود گرفتن و چون هر دو را موقوف کردند بنه و خزانه و خیلخانه بغارتیدند. (راحةالصدور راوندی ). و در سرای سلطان بجانب شرقی متاع تجار و رخت لشکریان بود جمله رجاله بغارتیدند و لشکری که بر جانب غزنی بودند جمله در سلاح رفته و صف کشیدند و خیلخانه نگاه می داشتند و سلطان در سرای سعدالدوله با ده پانزده نفر جاندار مانده بود. (راحة الصدور راوندی ).لشکر قصد خیمه مجدالملک کردند او بگریخت و در نوبتی سلطان آمد خیلخانه او بغارتیدند و بسلطان پیغام دادند که او را بدست ما بازده . (راحةالصدور راوندی ).
همه ملک عجم خزانه من
در عرب مانده خیلخانه من .

نظامی .