جستجو
کد : DK-86256     

خیلتاش


سپاه و لشکری که همه از یک خیل و یک طایفه باشند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). این کلمه مرکب از خیل و تاش ترکی است بمعنی هم خیل . (یادداشت مولف ).
  • گروه نوکران و غلامان از یک خیل . (ناظم الاطباء). فراش . محصل . آردل . (یادداشت مولف ):
    گر زانکه جرم کردم کاین دل بتو سپردم
    خواهم که دل بر تست تو باز من سپاری
    دل بازده بخوشی ورنه ز درگه شه
    فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری .

    منوچهری .