سپاه و لشکری که همه از یک خیل و یک طایفه باشند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). این کلمه مرکب از خیل و تاش ترکی است بمعنی هم خیل . (یادداشت مولف ).
گروه نوکران و غلامان از یک خیل . (ناظم الاطباء). فراش . محصل . آردل . (یادداشت مولف ):
گر زانکه جرم کردم کاین دل بتو سپردم
خواهم که دل بر تست تو باز من سپاری
دل بازده بخوشی ورنه ز درگه شه
فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری .
منوچهری .