جستجو
کد : DK-76832     

حیس


طعامی است و آن چنان باشد که خرما را با روغن و پینو آمیخته بشورانند و تخم خرما را از آن دور کنند و گاه عوض پینو، پست ریزند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چنگالی و آن حلوایی باشد که از روغن و کعک و شیر و جز آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
  • امر ردی نامحکم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): گویند: هذا الامر حیس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • در مثل گویند عاد الحیس بحاس ; ای عادالفاسد یفسد. و اصل مثل اینست که زنی مردی را در فجور دیده سرزنش کرد و دیری نگذشت که مرد آن زن را در همچنان فجور دید. (منتهی الارب ). و این مثل است برای کسی که روش خودنیکو گرداند و سپس به بدی گراید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
  • (مص ) حیس ساختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • تافتن رسن را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • آمیختن . (منتهی الارب ). مخلوط کردن . (از اقرب الموارد).
  • نزدیک شدن هلاک . (منتهی الارب ). و به این معنی بطور مجهول استعمال شود. (از اقرب الموارد).