جستجو
کد : DK-70809     

حاشیه


حاشیت . حاشیة. کنار. کناره . کرانه: اگر از این جهت غباری برحاشیه خاطر شریف نشسته است ارش این جنایت را ملتزم شوم . (ترجمه تاریخ یمینی ص 196).
  • کناره و پیرامن جامه و جز آن . سجاف .
  • قسمی یراق برای دوره لباس .
  • حشو. آکنه .
  • شرح .
  • شتران جوان خردسال . اشتر خرد. (مهذب الاسماء). ریزه از شتران ج ، حواشی .
  • مردم خرد و فرومایه . ج ، حواشی .
    -حاشیه خیابان ; کنار خیابان . پیاده رو.
  • کسان . اتباع . خدَم َ. حشَم . کسان و اهل مرد و خاصه او که در کنف اویند. بستگان . مصاحبان . همدمان:
    مر حاشیه شاه جهان را و حشم را
    هم مال دهنده ست و هم مال ستان است .

    منوچهری .