نعت فاعلی از حسر. برهنه . (منتهی الارب ).
مبارز که زره و خود یا سپر نداشته باشد. (منتهی الارب ). مرد بی خود، مرد برهنه بی درع و جوشن و خود. بی زره . بی زره و بی خود. (مهذب الاسماء). مقابل مقنّع: حین قیل له اتلقی عدوک حاسراً. ج ، حُسّر. (منتهی الارب ). و حواسر. (مهذب الاسماء). گشن بازمانده از گشنی . (منتهی الارب ). امراءةحاسر; زن برهنه ذراع و بی معجر. ج ، حواسر و حُسّر.