جستجو
کد : DK-70768     

حاسد


نعت فاعلی از حسد. رشگن . رشک برنده . رشک بر. حسدبرنده . حسود. صاحب حسد. حسدکننده . حقود. بدخواه . (دهار) (مهذب الاسماء). آنکه زوال نعمت غیر را تمنی کند. تمناکننده زوال نعمت کسی . باثر. (منتهی الارب ). ج ، حاسدون . حاسدین . حُسًّد. حُسّاد. حَسَدة: قُل اعوذ برب الفلق... و من شَرّ حاسد اِذا حَسَدَ. (قرآن 113/1- 5).
اندی که امیر ما باز آمد پیروز
مرگ از پی دیدنش روا باشد و شاید
پنداشت همی حاسد کو باز نیاید
باز آمد تا هر شفکی ژاژ نخاید.

رودکی .