سر کتف ستور. زوَرِ کتف اسب . (مهذب الاسماء).
رستنگاه یال اسب از سوی پشت که سوار در دست گیرد. استخوان میان دوش . استخوان دو دوش . استخوانی بلند از دو جانب دوش . منتهای ما بین دو دوش . ج ، حوارک . در عبارت ذیل معنی حارک اگر مصحف نباشد بتحقیق بر ما معلوم نیست: اما صواع و صاع و سقایة اشباهند و مفسران در او خلاف کردند بعضی گفتند شکل سقراقی بود که او (یوسف ) بدان آب خوردی زرین . این قول ابن زید است ، و گفتند سیمین بود بر شکل حارکی بود سیمین . (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 148).