جستجو
کد : DK-70668     

حار


(ع ص ) نعت فاعلی از حرّ. گرم . (دهّار). مقابل بارد، سرد. مولوی آن را در مقابل برد آورده است:
خصم و یار و نور و نار و فخر و عار
تخت و دار و برد و حار و ورد و خار.
  • یکی از امزجه نه گانه قدماء اطباء. و آن بر دو گونه است : حار بالفعل ، چون آتش و حارّ بالقوّة، چون فلفل . (مفاتیح العلوم خوارزمی ).
  • کار دشوار.
  • موی مِنخَرین . (منتهی الارب ).
  • آب گرم . (مهذب الاسماء).
  • حادّ و حار، از اتباع ، تب دار را از تناول اغذیه حادّ و حارّ پرهیز سزد.
  • گرم کننده . (غیاث ).
  • رمد حار; چشم درد حادّ. تب حارّ; تب تُند.