تانیث جارح . جراحت کننده . (آنندراج ).
اسب ماده . قولهم هذه الناقة و الاتان من جوارح المال ; یعنی جوان و بچه ده است . اندامهای مردم که بدان کار کنند. (منتهی الارب ). دست . (نصاب الصبیان ). اندام . (السامی ) (دهار) (مهذب الاسماء): دستی که عمده تن است و عزیزترین جارحه است از جوارح چون مارگزیده و باقی تن به عَدوای علت آن تلف خواهد شد، معالجت آن جز قطع و ابانت نیست . (ترجمه تاریخ یمینی ص 162). سگ. (ترجمان عادل مشهور به جرجانی ). مرغ شکاری . (منتهی الارب ) (ترجمان عادل مشهور به جرجانی ) (مهذب الاسماء) (مقدمة الادب ). جانور شکاری از مرغ و دد. ج ، جوارح .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). شکره که پرنده ای است .