جستجو
کد : DK-60874     

ثفل


(شاید معرب از تفاله فارسی ) تفاله . کنجاره .
  • لفاظة.
  • دردی . ته نشین آب و دواء و جز آن . ثافل . تیرگی شیر و روغن . درشت پس افتاده از چیزی فشرده . ثجیر. جرم:
    گر هوا و نار را سفلی کند
    تیرگی و دردی وثفلی کند.

    مولوی .