جستجو
کد : DK-48706     

تاریخ یهود


دوره های «یوم السبت » (استراحت و تعطیل روز هفتم ) و «یوبیل » (جشنی که در مذهب یهود در هر پنجاه سال یک بار برای پرداخت قروض و میراث و آزادی غلامان برپا میشد) به یهودیان اجازه داد که از برقرار ساختن مبداء تاریخ صرف نظر کنند، آنها گاهی خروج خود را ازمصر مبداء تاریخ قرار میدادند و گاهی اسارت خود در بابل را (597 ق. م .) حساب میکردند و گاهی بنای دومین معبدشان را (508 ق. م .) و گاهی از هنگام آزادی خود بوسیله «ماکابه » (143 ق.م .) مبداء قرار میدادند ولی پس از قرن یازدهم مبداءتاریخ خود را آغاز آفرینش عالم قرار دادند. مولف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ یهود است و سالهای آن شمسی حقیقی و ماههایش قمری است و نام ماههای آن عبارتند از: تسری ، مرخشوان ، کسلیو، طیبث ، شفط، آذر، نیسن ، ایرسیون ، تموز، آب ، ایلول و موجب وضع آن اینست که چون موسی قوم خود را از فرعون نجات داد و فرعون و قوم او غرق شدند مردم را بدین روز بشارت داد و آن را گرامی شمرد و عید گرفت و آن در شب پنجشنبه 15 ماه نیسن بود که در آن وقت ماه با غروب آفتاب طالع شده بود و ماه در برج میزان و آفتاب در برج حمل قرار داشت ، در این هنگام خوشه گندم رسیده و نزدیک درو بود و در مصر این امر مقارن اوائل حمل است ، آنها ناگزیر بودند که سال شمسی را با ماههای قمری بکار برند و در بعضی از سالها ماه زائدی را کبیسه گیرند تا زمان عبادات آنان تغییر نکند وسال کبیسه را عبور و غیرکبیسه را بسیطه می نامیدند ودر نوزده سال هفت ماه قمری را کبیسه می گرفتند به ترتیب بهزیجوج کبائس . لیکن عرب ماه زائد را بر تمام سال می افزودند و یهود همیشه ماه ششم را که آذر است برای این منظور بکار برند و درنتیجه در سال دو آذر پدیدآید یکی آذر کبس که آنرا زاید شمرند و پس از آن آذراصل که آنرا از ماههای اصلی سال بحساب آورند و پس از آن نیسن است و ابتدای سال آنها بین اواخر «آب » و «ایلول » سال رومی متغیر است و اما بعضی از یهودان مانند مسلمانان ماهها را از رویت هلال گیرند، بی آنکه به تفاوتی که در اقالیم روی میدهد توجه کنند و در زمان موسی علیه السلام نیز چنین بود ولی بیشتر ایشان به ترتیب اهل حساب بعضی از ماهها را 30روزه و بعضی را 29 روز گیرند تا ابتدای ماهها در تمام دنیا تغییر نکند.بنابراین ماهها قمری و بسیطه است ولی ایشان هر یک از بسیطه و کبیسه را ناقصه و معتدله و کامله قرار میدهند و بسیطه ناقصه شنجه (358) روز، بسیطه معتدله شند (354)، بسیطه کامله شنه (355)، کبیسه ناقصه شفح (388)، کبیسه معتدله سفه (385)، کبیسه کامله شفه (385) روز است ، پس روزهای هر یک از ماههای «تسری » و «شفط» و «نیسن » و «سیون » و «اوب » سی روز و آذر کبیسه یی هم سی روزی است و ماههای «طیبث » و «آذر» اصلی و «ایرو» و «تموز» و «ایلول » کلاً بیست ونه روزی است و ماه «مرخشوان » در سنه معتدله 27روزی است و «کسلیو» هم در همین سنه سی روزی است و روزهای آن در سنه زایده سی روزی و در سنه ناقصه 29روزی است . درنتیجه ماهها را در سنه بسیطه تا آخر مرتب کرده اند و در سنه کبیسه مانند ماههای عربی به ماه زاید مرتب کرده اند یعنی درسنه بسیطه ماه اول را 30روزی و دومی را 29روزی بهمین ترتیب تا آخر سال بسیطه ولی در سال کبیسه فقط ترتیب دو ماه پنجم و ششم کبیسه ئی تغییر می یابد زیرا هر یک از آن دو سی روزی است و در سنه ناقصه از بسیط و کبیسه ماههای دوم و سوم 29روزی است و در کامله هر یک از آن دو سی روزی است و چنین قرار دهند که اول ایام سال یکی از روزهای شنبه و دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه باشد ولاغیر، و همچنین پانزدهم نیسن باشد که در نزد ایشان فقط یکشنبه یا سه شنبه یا پنجشنبه یا شنبه باشد و در این هنگام آفتاب در برج حمل و قمر در برج میزان است و آن یا روز استقبال یا روز قبل و یا بعد از آنست و گاهی هم بندرت بسبب کبس به اوائل ثور و عقرب کشیده میشود و مبداء تاریخ آن ها از پیدایش حضرت آدم است و گمان برند که بین هبوط آدم و زمان حضرت موسی یعنی زمان خروج بنی اسرائیل از مصر که زمان غرق فرعون است 2448 سال است و بین موسی و اسکندر 1000 سال دیگر. (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 67 - 68).
بیرونی در التفهیم آرد: ماههای جهودان هیچ از اندازه خویش نگردند، سال ایشان دو گونه است ، یکی بسیطا بعبری ای بسیطه و دیگر عبورا ای کبیسه . و هر یکی از این هر دو گونه سه قسم شود، نخستین «حسارین » ای ناقصه و کم و این آنست که اندرو هر یکی از ماه «مرحشون » و «کسلیو» کم باشدبیست ونه روز. و دوم «شلامیم » ای تمام . وگر او را زاید نام کردندی خوبتر بودی . و این آنست که اندرو هر یکی از این دو ماه که گفتیم تمام باشد سی روز. و سوم «کسدران » ای معتدله بر حال خویش . و این آنست که این دو ماه اندرو بر آن اندازه بود که در جدول نهادیم ، مرحشون کم و کسلیو تمام . و این شرطها از آن لازم همی شود که روا ندارند سر سال را که بروز یکشنبه یا چهارشنبه یا آدینه آید و هیچ ماه دیگر تا از نهاد خویش نگردد. (التفهیم چ جلال همایی ص 232). رجوع به تاریخ قمری شود.