جستجو
کد : DK-48481     

تار


چیز دراز بسیار باریک مثل موی و لای ابریشم و رشته پنبه و تنیده عنکبوت . (فرهنگ نظام ). تانه بافندگان که نقیض پود است . (برهان ) (انجمن آرا). ریسمان جامه که بهندی تانا گویند. (غیاث اللغات ). ریسمان پارچه که در طول واقع شده است ، و آنکه در عرض واقع میشودپود است . (فرهنگ نظام ). رشته و ریسمان و نخ . (آنندراج ). تار پود را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تار و تاره و تان و تانه ، ضد پود. (فرهنگ رشیدی ). تنسته جامه که ضد پود است و آنرا تان و تاره و فرت نیز گویند. (شرفنامه منیری ): سدی ; تار جامه . سدات ; تار جامه . حابل ، تار و نابل ، پود بود. (منتهی الارب ):
ز یزدان و از ما بر آنکس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.

فردوسی .