جستجو
کد : DK-40826     

بیهوش گشتن


مدهوش گشتن . بیهوش گردیدن . حواس را از دست دادن . در اثر ضربتی یا داروی بیهوشی مغمی علیه یا مغشی علیه گشتن . از خود بیخود گشتن:
چو آواز کوس آمد از پشت پیل
همی مرد بیهوش گشت از دو میل .

فردوسی .