جستجو
کد : DK-40816     

بیهوش شدن


مدهوش شدن . مفقود گشتن حس و سایر مشاعر. (ناظم الاطباء). بیخود گشتن . غش کردن . مغمی علیه یا مغشی علیه گردیدن . بیخود شدن . از خود بیخود شدن . غشیان . غشیة آمدن . اغماء. (یادداشت مولف ): خمد; بیهوش شدن مریض یا مردن . (منتهی الارب ). صعق; بیهوش شدن . (ترجمان القرآن ): آهی بزد و بیهوش شد. (گلستان ).
رجوع به بیهش شدن شود.