جستجو
کد : DK-40807     

بیهوش


(از: بی + هوش ) که هوش ندارد. که فاقد هوش است . بی فهم . بی فراست . بی شعور.(ناظم الاطباء). کندفهم . مقابل باهوش . خِنگ. دیرفهم . کندذهن . بی ذکاوت . بی حافظه . کم فراست . (یادداشت مولف ): ضعضع; مرد بی رای و هوش . (منتهی الارب ):
سخن سپارد بیهوش را به بند بلا
سخن رساند هشیار را به عهد و لوا.

مولوی .